داریوشداریوش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

کوچولوهای من داریوش و کوروش

شیرینکاریهای داریوش

امروز ١٠ماهو٢١ روزته میخوام از شیرین کاریهات بگم که چقدر دوست داشتنی شدی بای بای میکنی دس دسی میکنی خودتو پرت میکنی توی بغلم واسم ناز میکنی  عاشق توپی دنبال توپت چار دستوپا میکنی واصلا خسته نمیشی خیلی گوش به بازی شدی بچه های کوچولو مثل خودتو خیلی دوست داری میری طرفشون باهاشون بازی میکنی اصلا قابل کنترول نیستی تمام روز این طرف واون طرف میری تازگیها دستتو به مبل میگیری وراه میری همش از سر وکول من وبابات اویزونی از هر چیزی میگیری برای بلند شدن یک کم وابسته شدی هر جا میرم دنبالم میای اشپز خونه یا توی اتاق میرم میای پیشم اما وقتی مهمونی میریم غریبی نمیکنی اوایل شیر خشک نمیخوردی ومن خیلی ناراحت ونگران بودم چند نوع شیر خشک برات عوض ...
27 بهمن 1390

داریوش بازیگوش من

پسر عزیزم الان٩ماهو٩روز داری واز یک ماه پیش چهار دست وپا میکنی خیلی کنجکاو شدی به همه جا سرک میکشی چندبار تاحالا زمین خوردی اما دوباره میری دنبال بازی غذاهات وکامل میخوری پایان ٩ماهگی قدت ٧٥ و وزنت ٨٨٠٠بود که خدارو شکر نسبت به بازیگوشی هات من راضیم امروز مامانی وخاله ها خونم مهمونن وقتی اونا رو میبینی خیلی خوشحال میشی دیگه تا اخر شب خواب نداری همش توی خونه دور میزنی  ...
18 بهمن 1390

چهره زمستانی

الان دو هفته است که داری چهار دستو پا میکنی اولین باری که تونستی چهار دستو پا کنی خودت اینقدر ذوق کرده بودی که به همه جا سرک میکشیدی خیلی خوشحالم که چهار دستو پا میکنی اما بایدبیشتر از قبل مواظیت باشم شبها از خواب بیدار میشی برای خودت میگردی یکبار صدات از اتاق کناری میاد یکبار از پذیرایی خلاصه که برامون خواب نذاشتی هنوز سرما خوردگیت خوب نشده سرفه میکنی و من از این بابت خیلی ناراحتم الان ماه اذره وهوا خیلی سرده وقتی توی سرما از خونه میریم بیرون قیافت اینطوری میشه ...
28 دی 1390

بدون عنوان

اینجا می خوام عکساتو ازوقتی که کوچولوتر بودی بزارم برات تا ببینی چقدر شیرین بودی ...
12 آذر 1390