عکس های جدید داریوش
دیروز کلی عکس قشنگ ازت گرفتیم ببین چقدر خوشگل شدی:↓ ...
نویسنده :
مامان
0:18
عکس موقع تولد
امروز می خواستم چنتا عکس از موقع تولدت اینجا بزارم ...
نویسنده :
مامان
18:24
می خوام بگم چه کارایی بلدی انجام بدی عزیزم
پسر گلم می خوام بگم الان که ٧ماهو٢٣روز داری چه کارایی انجام می دی خودت بدون کمک می خوابی من می زارمت توی اتاقت برق و خاموش م یکنم می یام بیرون تو هم خیلی راحت می خوابی خودت بااسباب بازی هات بازی می کنی بیرون رفتن رو خیلی دوست داری حتی اگه هوا خیلی سرد باشه خیلی اواز می خونی کلماتی رو می تونی بگی مثل ددد بابابا تمام خونه رو غلت می زنی می تونی بشینی اما نشستن ودوست نداری حمام کردن رو هم دوست نداری خیلی خوش اخلاقی به همه لبخند می زنی برای همین همه دوستت دارن از خواب که بیدار می شی می خندی وقتی ذوق می کنی پاهاتو محکم به زمین می کوبی ...
نویسنده :
مامان
12:45
بدون عنوان
امروز اولین روزیه که وبلاگت ثبت شده من هم اینجا می خام از شیرین کاری هاتو بزرگ شدنت بگم امروز دقیقا ٧ماهو١٠روز سن داری وهمش توی خونه غلت میزنی همه چی رو توی دهنت می کنی تا بفهمی که چیه باید خیلی مواظبت باشم ...
نویسنده :
مامان
16:45
ماساژ کودکان
فردامی خوام برات آش دندونی درست کنم به همین خاطر مامانی وخاله اومدن اینجا تا کمک کنن چند وقته موقعه خوابیدن خیلی غر می زنی امامی دونم هنوز دندونت درد داره عزیزم .اشتهات به غذا خوردن کم شده خیلی بهانه گیر شدی همش دوست داری بغلت کنیم شبا از خواب می پری شروع می کنی به گریه کردن من هم تمام سعیم رو می کنم ارومت کنم هر چیزی که به دستت می رسه به لثه هات می کشی بعضی وقتا اواز می خونی بعضی وقتا جیغ می کشی در هر حال دوست داشتنی هستی با توجه به نبودن قانون خاصی برای ماساژ کودک، بهترین زمان برای انجام این کار زمان بیداری و با نشاطی کودک است. ماساژ باید از روش های مخ...
نویسنده :
مامان
14:33
جشن تولد
دیروز رفته بودیم جشن تولد که تو خیلی کیف کردی از اول تا اخر می خندیدی وخوشحال بودی امروز تو ٧ماهو١٥روز سن داری خیلی شیطون شدی همش جیغ می زنی دوست داری همش باهات بازی کنم الان داره برف می یاد هوا خیلی سرد شده لباس گرم پوشیدی وخوابیدی ...
نویسنده :
مامان
20:56
دندون داریوش
دندون پسرم بالاخره در اومدگل پسرم دیگه باید مسواک بزنه باید تو فکر آش دندونی باشم امروز متوجه یه چیز جدیدشدم دندون پسر گلم بالاخره در اومد هنوز فقط سر دندونت پیداست اما نمیدونی وقتی دیدم در اومده چقدر خوشحال شدم اخه چند روز بود خیلی بی تابی می کردی بی حال بودی غذا نمی خوردی بابایی هم خیلی خوشحال شدوقتی دندونتو دیدچند وقت بود تا از خواب بیدار می شدی هر چیزی که دم دستت بودو می کردی تو دهنت از ملحفه گرفته تاپتو واسباب بازی واستین لباستو هر چی که دورو برت باشه ...
نویسنده :
مامان
20:06
می خوام بگم دیروز چه کارا کردی
دیروز مامان بزرگت اومده بود دیدنت ولی تو خیلی غریبیت می کرد تا نگاه مامان بزرگت می کردی اشکت در می یومد من هم نمی دونستم باید باهات چه کار کنم اخه خیلی وقت بود ندیده بودیشون امروز تو7ماهو 13روزته برات سوپ درست کردم این عکسو دیروز ازت گرفتم ...
نویسنده :
مامان
11:48
از تو گفتن
تازه سرما خوردگیت خوب شده چند روز ی بود که تب داشتی وسرفه می کردی خیلی نگرانت بودم اما الان حالت خیلی بهتره وقتی که خوبی من هم خوبم امروز جمعه بودو بابایی هم خونه بود کلی با هم بازی کردین ...
نویسنده :
مامان
0:04